هستی، عشق من و بابایی

اندر احوالات این روزهای عشقم

سلام دختر قشنگم این روزها با آواز خوندنات، شیرین بازیات، ورجه وورجه هات، خنده های نمکیت و خیلی کارای دیگه داری دیوونه ترم میکنی. عاشقتم گل من 4 روز دیگه 7 ماهت تموم میشه. نزدیکای 3 ماهگی کامل گردن گرفتی. همینطور به آهنگای شاد یا غمگین واکنش نشون میدادی. اصلا دوست نداشتی و لب و لوچه آویزون میکردی. فرقی نداشت یه هانگ شاد باشه یا مداحی یا اذان! همین موقعها بود که چیزی که جلوت نگه میداشتیم چنگمیزدی و میخواستی بگیریش.دقیقا 100 روزگیت بعد از کلی تلاش تونستی اولین غلت کامل رو بزنی. خیلی زیبا بود. از 3 ماه و یه هفتگی آواز میخوندی و چقد من از این آوازهای تو رو ضبط کردم و وقتی خوابی گوش میدم و کیف میکنم. عزیز دلم از 5 ماه و 13 روزگیت شروع ...
16 آذر 1395

شیرین کاری های نوزاد من

بچه داری در عین حال که سخته فوق العاده شیرینه. در اصل شیرینیش غالبه به سختیش. من شدید راضیم. امید به زندگی و انگیزه و شادی و نشاط چند برابر شده با وجود تو دختر نازنینم بیخوابی هات خیلی زیاده دختر قشنگم. خیلی برات ناراحتم که نمیتونی راحت بخوابی و اذیت میشی وخصوصا شبا. البته بماند بعضی وقتا خوابت نمیاد و میخوای شیطونی کنی و بازی. مثل دیشب که ساعت یه ربع به چهار از شیطونی خسته شدی و بالاخره خوابت برد و منم تونستم بخوابم. عاشق شیطونیاتم شیرینم تقریبا 3-4روز مونده به یک ماهگی موقع شیر خوردن تو خواب یه لبخند شیرینی زدی که هنوز که هنوزه شیرینیشو یادمه و برام جذاب.از ته دل خوشحال شدمو منم با تو گل دخترم خندیدم. هرچند اون خنده بدون اختیار بود. ...
12 مرداد 1395

روز زایمان

سلام خب من وارد هفته 41 شده بودم و هیچ اثری از درد یا لک یا... نبود.گهگاهی زیر دلم یه درد خفیف پریود میگرفت و قطع میشد.سوالا و زنگای اطرافیان هم که چقد دیر شده چرا نمیاد پس،جاخوش کرده بهم استرس میداد. هفته 38 رفتم معاینه و دکتر گفته بود دهانه رحمت بسته بسته اس، سر بچه کامل نیومده تو لگن واسه همین از هفته 38 پیاده روی رو شروع کردم تقریبا روزی 1-2 ساعت و هر روز دم کرده رازیانه و گل گاوزبون میخوردم.هفته 39 هم معاینه شدم ولی باز همونا گفت.بعدش که اومدم خونه کلی خونریزی داشتم ولی ربطی به زایمان نداشت.فرداش به تجویز دکتر 2تا قرص کرچک خوردم ولی هیییییییچ اثری نکرد.اخه روغن کرچک روده رو کامل تخلیه میکنه و درنتیجه کانال زایمان کمی جادارتر میشه و ج...
30 تير 1395

روزای اخره که مهمون دل مامانی

سلام دختر خوشگلم.خوبی خانومم؟ این مدت خیلی تلاش کردم جات خوب باشه.حواسم به نشستنو خوابیدن و بلند شدن و .... بود تا یه وقت اذیت نشی.امیدوارم خوب ازت میزبانی کرده باشم قشنگم الان 38 هفتمه کامل.خیلی دوست دارم صبر کنی تا 40 هفته ات پر بشه و بعد بیای پیشمون.هم بخاطر خودت هم خودم.چون الان امادگی ندارم خیلی و یه کوچولو میترسم از زایمان.هرچند از ته دل مطمئنم خدا کمکم میکنه و زایمان خیلی خوب و راحتی خواهم داشت. پس فردا قراره برم پیش دکترمو معاینه بشم.واسم یه سونو هم بنویسه که دیگه اخرین سونو هست تا ببینیم شما الان تو چه وضعیتی هستی خانوم گل تو این مدت بابایی خیلی هوامونو داشت.خیلی بهمون رسید تا شما خوب اون تو رشد کنی. تازه تو کارها هم خیلی ...
5 ارديبهشت 1395

هفته 29 بارداری

سلم دختر قشنگم عاشق اون شیطونیا و تکونا و لگداتم 3 شب پیش دمدمای صبح ساعت 5/20 چنان لگد محکمی زدی که من یه آآآآآآآآی بلند گفتم و از خواب بلند شدم. ضربه به قدری مهلک! بود که دیگه خواب از سرم پرید و هرچقد تلاش کردم دیگه خوابم نبرد. هیچی دیگه دوتایی بیدار موندیم تو واسه خودت بازی و ورجه وورجه میکردی و منم پابه پای تو بیدار و لذت میبردم همون روز قرار بود با بابایی واسه بار سوم برم آز دیابت بارداری بدم.دفه اول که دومرحله ای بود با 50گرم گلوگز، متاسفانه قندم 165 بود و بالا.واسه همین دکتر یه آز 4مرحله ای نوشت تا بتونه قطعی بگه دیابت دارم یا نه.من و بابا خیلی خیلی ناراحت بودیم و غصه میخوردیم.آخه همینجوریش من خیلی بی میلم به غذا و کم میخور...
3 اسفند 1394

سونو آنومالی و تعیین جنسیت

دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود. رفتم سونوگرافی. راستش با همسرم خیلی دنبال سونوگرافی ای گشتیم که هم سونو آنومالی انجام بده هم کارش خوب باشه هم قیمتش نجومی نباشه هم زن باشه و هم همراه بده و واقعا واقعا هیچ جایی رو پیدا نکردیم. بعد از ناامیدی بالاخره همسر رضایت داد به اینکه خودش نیاد به این شرط که سی دی فیلم سونو رو بگیرم و اینکه صدای خانم دکترو کامل ضبط کنم. بالاخره سونوگرافی نیلو خانم دکتر قربانی رو انتخاب کردیم. تعریف دقت بالا و اخلاق خوبش رو شنیده بودم.صبح ساعت 7:30با مامان رفتیم نیلو.سن نینی 18 هفته و یه روز میشد. خیلی خیلی شلوغ بود.دکتر با یه ساعت تاخیر اومد و ساعت 11:30 نوبت من شد. با کلی هیجان رفتم تو. خانم دکتر با روی خوش باهام ا...
18 آذر 1394

ماه چهارم بارداری

سلام من باز اومدم راستش دکتروظیفه شناس دکتر خوبی بودم ولی چون ازم دور بود و زمستون هم داره میاد بهتر دیدم باز هم دکترمو عوض کنم خخخخخ باز هم با کلی تحقیق رسیدم به یه دکتر خوب.این بار خانم دکتر اخلاق نجات.یه مطبشون به ما خیلی نزدیکه.واسه ماه چهارمرفتم پیش ایشون.واقعا صبور و باحوصله و مهربون بودن و به همه سوالام جواب میدادن.وزنم 60 کیلو بود.همچنان وزنی اضافه نکردم و تازه 2 کیلو هم کم کردم.نگران نیستم چونت میدونم تو عزیز دلم هرچی که لازم باشه از بدنم میگیری.منم فعلا وقت هست واسه وزن گرفتن. هرچند فعلا حالت تهوعام هست و واقعا بی اشتهام. فقط از سر تکلیف و اینکه بعد از غذا قرصامو بخورم یه کم غذا میخورم.خیلی دلم میخواد یه چیزیو هوس کنم و با اش...
18 آذر 1394

عوض کردن دکترم

دوباره سلااااام عزیزان از اونجایی که از دکتر سابقم ناراضی بودم و چند مورد ازش فراموشی دیدم، تصمیم گرفتم دکترمو عوض کنم. با یه جستجو تو نت به خانم دکتر وظیفه شناس رسیدم. نوبت گرفتم و دیروز با همسری رفتیم پیشش. خیلی خانم صبور و آروم و خوش برخوردی بود. اصلا استرس نداشت و به آدم استرس نمیداد. با حوصله همه سوالامو جواب داد. وزنم 58 بود. 2 کیلو کم کردم تا الان که سه ماهه ولی فدای سر نی نی خوشگلم. فشارمو گفت 12 رو 7 که خوبه. واسه اولین بار صدای قلب خوشگلمو شنیدم.واااای چقد ذوق کردم از شنیدنش. با دست شکممو معاینه کرد و گفت رشدش هم نسبت به وزنش خوبه خداروشکر. جواب آز غربالگری و سونو ان تی رو هم گفت منفیه خداروشکر. برام آزمایش جدید نوشت که باید انجام...
12 آبان 1394